یه روزی مثل همین روز یه ساعتی مثل چند ساعت پیش یه دختر ناز نازی به دنیا میاد که اسمش را میگذارن ناناز . حالا از اون روز روزهای زیادی گذشته و ناناز توپل مپل شده برای خودش کسی شده .
عزیزم ناناز جان تولدت را صمیمانه بهت تبریک میگم و برات آرزوی سر بلندی و موفقیت میکنم و عاشقانه تر گذشته دوستد دارم . و در اینجا یه هدیه کوچک اینترنتی به شما تقدیم میکنم یه وبلاگ دات کام ( البته قالبش هنوز مونده )
تولدت مبارک از طرف پارکانت
وقتی که می رفتم
در چشمه سار مردمک هایم
عشقی نمی جوشید
اما چرا، در دشت چشمانت
سیلاب تند اشک جاری بود؟
وقتی که من
آوای رفتن می سرودم
با تمام شوق
آیا امید بازگشتم در خیالت بود
یا آخرین دیدارمان را
گریه می کردی؟
Idont want to become
so independet
that will think
I can make it entirely on my own
or be so free
that will not want
to share my LIfe with someone
or be in such total control
that wont be able
to say
I want you
I need you and
I love you always