سکوت، اشک
و تنهایی و غربت و تیرگی
همه و همه، حنجره ام را خصمانه می فشارد
آه تلخی در بغضم
و درد عجیبی در اعماق وجودم!
وجود سراسر از احساسم
غیر از این درد سنگین،
وجود گرم و روشنی را در اعماق قلبم
احساس می کنم،
وجودی که نور است و روشنایی دل ها
آه! تنها اوست گرمی وجود
وبه واسطه اوست که به زندگی امیدوارم
و اوست که همه درد هایم را التیام می بخشد
سلام!!
سلام . غر یب بود.
زیباست این احساس ...
سلام عزیزم ...
اوی من اوست که با نامش آغاز میکنم
که با یادش آرام میشوم
که تنها اوست گرمی وجود
که به واسطه اوست که به زندگی امیدوارم
که اوست که همه درد هایم را التیام می بخشد
عالی بود ...
سلام نانازه نازم ...
همیشه زیبا مینویسی
درود بر تو دویت گلم .
موفق باشی
منتظرتم
سلام ناناز جان منم سحرنازم
خوب بیدی
خوشحالمون وکردی به ای وب لاگ ما سر وزدی
بازم ویا
ای التیام که گفتی یعنی چه ؟
سلام ! اسم وبلاگت خیلی جالبه ! دل گفتهها !!!!! واژه دلنشینیه ! شعرات رو هم خوندم ! خیلی خوب بود ! من شما رو نمی شناختم ! هر وقت به روز شدی خبرم کن تا بیام !
من آن رنگ تن شبها
من آن زنگ دل غمها
من آن بوییدن لاله
من آن یخ بستن ژاله
...............
منم به روزم