بر بلندای سپیده با اهورا جار میزد
عشق را با ریسمان صبح ،شب را دار می زد
آسمانی از ستاره چیدم از لبخند هایش
مهربانی را چه زیبا بر درو دیوار می زد
از همان روزی که بستم بر نگاهش آرزویم
نسخه رسوایی ام در کوچه بازار می زد
آمد آن لبخنده ی خورشید ناز آلود و عاشق
در رکاب لاله طرحی تازه از رخسار می زد
چشم های ما مسافر می شد و مقصد تو بودی
آفتاب ساحل نازت چه زیبا تار می زد
در پناه نقشه ی آرام چشمت آرمیدم
ای که مهتاب نگاهت طعنه بر اعصار می زد
از کی بود ؟!
تمام اشعار وبلاگ دلگفته های ناناز متعلق به خودم می باشد.
*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..
سلام عزیزم ....خیلی زیبا بود ....ممنون به خاطر مطالب زیبات موفق و پیروز سربلند باشی
زیبا و .......
سلام
وب لاگ خوبی داری اومدم صله ارحام بجا بیارم فردا نگن طرف فرهنگ اجتماعی نداره
از اینکه به من سر زدی متشکرم باز هم از این کار ها بکن
خدانگهدار
خیلی قشنگ بود ناناز جان
امیدوارم همیشه موفق باشی
سلام ناناز جون
خوبی عزیز؟
چقدر زیبا بود به خصوص اینکه این ها اشعار خودتم هست
افرین !!!!!!موفق باشی و شاد.....منتظرتم.....تا بعد
خورشید از خیلی قبل سر برون آورده..
عطر شب استشمام می شود..
از زندگانیم بیرون مرو ُ خواهش می کنم..
** خیلی زیبا نوشتی.. مرسی..خانومی
به روزم..
سلام همسایه
امیدارم که منو از یاد نبرده باشی
بعد از مدتی دوباره برگشتم
هنوز هم زیبا می نویسی و فکر کنم که من از قافله عقب مونده باشم .
باز هم بهت سر میزنم همسایه
یاحق
وبلاگ خوبی سر هم کردی
از دیدنه وبلاگت لذت بردم
موفق باشی