نگاه تو ...

ومن به حرمت نگاه تو

سکوت می کنم

ودر سکوت لحظه های خود

زنده می شوم

به یاد نور و عشق و زندگی

سجده می کنم

به پیشگاه حرف های تو

و

تو سکوت می کنی

ومن

به حرمت سکوت تو

حرف می زنم

برای تو

و لحظه های مرده ای

که به حرمت نگاه تو

سکوت کرده ام

----------------------------------------------------------------------------

با عرض معذرت از خوانندگان وبلاگ یه آدم ( ...... ) در قسمت نظرات حرف های بیهوده و باطل مینویسد . قسمت زیر پیامی برای اون شخص نه چندان محترم هست .

ویرایش توسط پارکانت :  دوستانی که مشکل دارن میتونن سرشون را مانند گذشته تو دیوار بکوبن و آنقدر تو وبلاگ اراجیف ننویسن . البته منظورم با یک نفر هست که خودش خوب میدونه 

ویرایش ۲ توسط پارکانت : فقط همین تلاش تو مانند کوبیدن آب در هاونگ هست . روزی جواب مزاحمت هاتو طوری دیگر ....

من؛ تو ؛آینه

منم تنها ترین تنهای دنیا

تویی زیبا ترین زیبای دنیا

منم مثل امید یک قناری

قراری بر دل هر بی قراری

منم یلدای بی پایان عاشق

تو بودی مرهم زخم شقایق

تویی ساکت تر ازپژواک شبنم

به روی برگ گل ها خواب " نم نم

منم آن لهجه لبریز از درد

نگاه تو نبوده هرگزم سرد

تو لالایی خواب خوش آواز

نگاهم را ببین در شوق پرواز

منم آن دختر لبریز از مهر

که جادوی نگاهت کرده اش سحر

نگاهت را پرستم ای نگارم

فدای تار مو یت هر چه دارم

روزگار پر نیر نگ

از این روزگار پر نیرنگ و پرکینه

که همه با هم هستند دشمن های دیرینه

از این همه دورنگی وبیگانگی

چهره هایی خالی از سادگی

از فردا بیمناک از امروزخسته

با یاد دیروزگوشه ای نشسته

از جهان از زندگی بیزارم

تا ابد از دنیا شکوه دارم