منم تنها ترین تنهای دنیا
تویی زیبا ترین زیبای دنیا
منم مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بی قراری
منم یلدای بی پایان عاشق
تو بودی مرهم زخم شقایق
تویی ساکت تر ازپژواک شبنم
به روی برگ گل ها خواب " نم نم
منم آن لهجه لبریز از درد
نگاه تو نبوده هرگزم سرد
تو لالایی خواب خوش آواز
نگاهم را ببین در شوق پرواز
منم آن دختر لبریز از مهر
که جادوی نگاهت کرده اش سحر
نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مو یت هر چه دارم
اگر چه نزد شماتشنه سخن بودم .
کسیکه حرف دلش را نگفت .من بودم.
دلم برای خودم تنگ می شود اری.همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم
سلام هایم
را.هر انچه شیفته تر از پیشدن بودم چگونه شرح دح عمق خستگی های را اشاره ای
کنم انگار کوه کندممن ان زلال پرستم در ابگن زمان که فکر صافی اب چنین لجن
بودمغریب بودم گشتم غریب در غم هادلم خوش است که در غربت وطن بودم عشق است
عشق است عشق
سلام
چه زیباست!واقعا.بازم بنویسید.
شاد باشیدو پیروز.
زیباست و دارم به مهنیش فکر میکنم .
خیلی قشنگ بود.مرسی...لوگو تو گذاشتم........
من اصولن با شعر میونه ای ندارم......ولی این خیلی به دلم نشست...یه جورایی ساده بود و واضح....خیلی قشنگ بود...
مرسی
وقتی دلواپسی ها غروب می کند...
وقتی خورشید ترانه اش را برای شکوفه ها ی ناز و اطلسی دوباره آواز می کند...
من ترانه ام را برای تو می خوانم....
کجاست ستاره ای تا باورم کند!؟