گشوده به آفتابی سرد
و بسته به مهتابی گرم
دریچه نگاهم ، همچون پنجره کوچک یک(( اتاق))
گرمای پایان یک روز و سرمای شروع روزی دیگر
ومن، تنها رهگذراین کابوسم
که زردی هر تار مویم را به خطوط گذشت ایام
به سپیدی دیواری بخشیده
و سال هاست مصرانه به شمارش آن دل بسته ام
یک هفته، یک ماه ، یک سال...
حساب سال های گذشته کودکانه
مرا به وجد می کشاند، اما
سال های آینده را نمی دانم
ای کاش کسی می دانست
جواب تفریق(( سال)) از(( ابد)) چند است!