روزهای زندگی زلال من!
زورق سپید لحظه های بودن مرا
از طلوع گفتن و سرودن مرا
چشمه های شا عرانه ی مرا
اوج شعرهای عاشقانه ی مرا
سایه ی ستاره گونه ی مرا
مرا
مرا
کجا نشانده اید؟
در کجای سرزمین ،تا کجا روانه کرده اید؟
آه ،من شنیده ام شما ، در میان جویبارباغ زورقم...
آه ، نه چگونه خانه کرده اید؟
یک نفر بگویدم:
قایقم هنوز
پر تپش، آه نه تپنده تر
از تمام روزهای گم شده در غبار...
عاشقانه ، در خروش رودخانه جاری است.
یک نفر بگویدم:
در کویر پیر عرصه ی زمان
هنوز هم
یک گل شقایق است
در سیاهچال آسمان ، اندکی ستاره است
یک نفر بگویدم:
زیر سقف ساده ی کبوتران
دانه دانه های بی زوال ارزن است
یک نفر بگویدم.
آه ، من دلم هنوز روشن است
من دلم هنوز روشن است!