بوی امشب

او برفت وخود بگفت و دور شد

باز آن چشمان زیبا کور شد

قاصدک آواز عشقی را بخواند

خنده بر لب های ساحل شور شد

قایقی بر روی دریا، صبر کن

قاصدک شب تا سحر را بور شد

فصل تابستانی عمرم برفت

کو خراب آباد قلبم گورشد

بلبلان را بس هماوازی حزین

بوی امشب بویی از کافور شد