بی خیال

می سپارم دل به دریا، بی خیال

می شمارم لحظه ها را ،بی خیال

می کشم بر دفتر نقاشی ام

نقش های زشت وزیبا، بی خیال

دوره گردی می شوم هرشب چوباد

دست تکرار غزل ها، بی خیال

لابه لای آن غزل ها می کشم

سر نوشت خیس خود را بی خیال

گاه در آشفته بازار دلم

می شوم تنهای تنها، بی خیال

بی خبرازشعرپرتشویش عشق

می کنم خود را تماشا، بی خیال

گاه می سازم برای روح خود

نردبانی تا ثریا، بی خیال

گاه از ترس نبود مصرعی

می زنم عمری تقلا، بی خیال

بی خیالم با خود اما با تو من

حرف هایی دارم اما ،بی خیال