تنها وتهی پا روی جاده می گذارم
وچشم به کاکتوس ها دوخته ام
حجم خالی وجود خویش را
در ناله های کویر، گم کرده ام
وتو چه ماهرانه نگاهم را به آسمان بافتی
وریسمانش را به دستان باد سپردی
اگر روی فرش رویا،ودر تبسم آبی دریا
گاه گاهی رد پای قلبم را دیدی
به خاطر اشک های غریبانه ام بایست
کاش فاصله ها طی می شد
واین تو بودی که سبدی از حصیر بی وفایی در دست داشتی
وسیب های کال نامهربانی را
با دستانت می چیدی
آیا فریادم را شنیدی!