در غروب هر لبخند

در غروب هر لبخند

که می گدازد اشک،می گدازد رنگ

همرنگ او باش ،

همرنگ.

ودر چشم های یک نگاه

که بر شانه های لرزان راه می بندد،

نفس هایت را در لیوان می ریزم

تا از نفس نفس زدن نیلوفر

زنده شوی

زنده در انتهای احسای خدا